تاريخ قرآن : شاخه اى از علوم قرآن ناظر به مباحث سرگذشت قرآن كريم از آغاز نزول تاكنون
تاريخ قرآن نام شاخهاى از علوم قرآن است كه به سرگذشت قرآن از آغاز نزول تاكنون مىپردازد و در آن مسائلى مانند سير نزول قرآن، حفظ و نگارش، گردآورى و تدوين، مصاحف* نخستين، پديدارى اختلاف قرائات، علامتگذاريهاى گوناگون در مصحف و ترجمه قرآن به زبانهاى مختلف سخن مىگويد.گرچه مباحث مورد اشاره قدمت دارد، اصطلاح تاريخ قرآن از اصطلاحات نو پديد در دو سده اخير است. صرف نظر از چند گزارش نامطمئن از نگارش يكى دو كتاب با عنوان تاريخ قرآن در سدههاى سوم و چهارم هجرى، نخستين بار تئودور نولدكه (Theodor_Noldeke)(1930م.) خاورشناس آلمانى در سال 1860 ميلادى كتابى را با عنوان تاريخقرآن منتشر كرد. پژوهشگرانِ مسلمان با اينكه گاهى به اين عنوان اعتراض كردهاند، بيشتر قرآنپژوهان آن را پذيرفته و كتابهايى را با همين نام تأليف كردهاند. گرچه بسيارى از مباحث در كتب خاورشناسان و مسلمانان در حوزه تاريخ قرآن مشترك است، بر
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 50
اثر اختلاف اين دو گروه در نوع نگرش به قرآن، ديدگاه آنها درباره ماهيت و تعريف اين بحث متفاوت است.
تاريخ قرآن نزد خاور شناسان:
خاورشناسان از اوايل سده نوزدهم ميلادى تا نيمهدوم سده بيستم اهتمام ويژهاى به مباحث تاريخ قرآن داشتهاند. بيشتر نوشتههايى كه در آنها به مباحث تاريخ قرآن پرداخته شده عناوينى چون زندگانى حضرتمحمد(صلى الله عليه وآله)، مقدمه قرآن و مطالعات قرآنى منتشر شدهاند. افرادى چون بلاشر(Blachere)، ريچاردبل (Richard_Bell) و ويليام مونتگمرى وات (William Montgomery Watt) با نام مقدمهاى بر قرآن[1] و كسانى مانند سر ويليامموير (William_Muir)، هيوبرت گريم (Hubert_Grimme)و آلويز اشپرنگر (Aloys Sprenger)در ضمن زندگينامه حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)[2] به اين مباحث پرداختهاند.برخى چون گوستاو ويل (Gustav_Weil)اين مباحث را هم در كتابهايى با عنوان مدخلى بر قرآن (Einleitung in der Koron) و هم با نام زندگانى پيامبر (Mohammod der Prophet) آوردهاند. جانونزبرو (Gohn Wansbrough)در كتابى با عنوان مطالعات قرآنى به مباحث تاريخ قرآن نيز پرداخته است. در تحقيقات اخير به برخى از زير مجموعههاى تاريخ قرآن همچون «جمعآورى قرآن» نيز اعتنا و آثار مستقلى درباره آن نوشته شدهاست.[3]
در آثار خاورشناسان تعريف خاصى براى اصطلاح تاريخ قرآن به چشم نمىخورد؛ اما بايد دانست كه خاورشناسان قرآن را به مثابه متنى تاريخى به شمار مىآورند كه مىتواند مورد نقد تاريخى نيز قرار گيرد. از نظر اينان نقد منبع از بزرگترين دستاوردهاى روش شناختى در تحقيقات نوين تاريخى است. هدف از اين نقد، بررسى صحت و اصالت چيزى است كه منبع ادعا مىكند. آنها در اين راه در پى ادله تاريخى هستند، تا صحت انتساب اين متن به پيامبر اسلام را ثابت كنند.
به طور خلاصه مىتوان گفت كه مراد آنها از تاريخ قرآن، پاسخ به اين پرسش است كه متن اصلى قرآن در قالب آيات و سورهها كه حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) بر مخاطبانش القا مىكرده، چگونه پديد آمده است و چه تحولاتى را پذيرفته تا به صورت متن كنونى پديدار گشته است.
برخى برآناند كه براى نخستين بار خاورشناس فرانسوى، پوتيه (Pauthier)(1873 م.) مباحثى را كه بعدها تاريخ قرآن ناميده شد مورد بحث و بررسى قرار داد و تحقيقات خود را در سال 1840 ميلادى منتشر ساخت.[4] سپس
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 51
گوستاوويل (1889 م.) بحثهاى جامعترى را در اين باره مطرح ساخت و در كتابى با عنوان مقدمه تاريخى ـ انتقادى بر قرآن منتشر ساخت و پس از وى اشپرنگر و ويليام موير تأليفاتى را با نامهاى زندگىپيامبر و تصنيف و تعليم پيامبر منتشر ساختند.
افزايش علاقه و رويكرد به مطالعات اسلامى در اروپا، فرهنگستان كتيبه پژوهى و ادبيات پاريس را در سال 1875 ميلادى بر آن داشت كه پيشنهاد كند به بهترين تكنگاشت در زمينه «تاريخ انتقادى متن قرآن» جايزه دهد. در اينباره تصريح شده بود كه متن مزبور بايد داراى اين اختصاصات باشد: «بحث از تقسيمبندى اوليه قرآن و از ويژگيهاى قطعات مختلف تشكيل دهنده آن؛ تعيين مراحل زندگانى حضرتمحمد(صلى الله عليه وآله) ناظر به اين قطعهها؛ روشنسازى تحولاتى كه نص قرآنى از عهد تلاوتهاى حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) تا جمع و تدوين نهايى آن به خود ديده است، با مراجعه به آثار مفسران عرب؛ باز جُست انواع نسخه بدلها و مصاحف قديم كه پس از جمع و تدوين ]قرآن [مانده است، با رجوع به كهنترين نسخههاى خطى».[5]
در اين ميان تئودور نولدكه (1930 ـ 1836 م.) با اثرى پژوهشى به زبان لاتين در زمينه «منشأ و تدوين قرآن»، كه در اصل، رساله دكترايش بود در سال 1858ميلادى برنده جايزه مزبور شد كه همين اثر در سال 1860 ميلادى با كمى گسترش و به زبان آلمانى با نام تاريخقرآن (Geschichte des Qorans)منتشر شد و اساس بيشتر تحقيقات قرآنى [غربى[ قرار گرفت. [6]
اين كتاب بعدها به دليل خطاهاى فراوان موجود در آن، كه خود نولدكه از آنها با عنوان خرابكاريهاى كودكانهاى ياد مىكند كه آثار آن را نمىتوان از بين برد، و به سفارش وى، به دست فردريش شوالى، و پس از مرگ شوالى آگوستفيشر (August_Fischer)، گوتهلف برگشتراسر (Gotthelf_Bergstraser) و اتو بريتزل (Otto_Pretzl) بازنگرى شد[7]، بنابراين نسخه نهايى كتاب تاريخ قرآن كه حاصل پژوهش، بازنگرى و بازنگارى سه نسل از دانشمندان قرآنپژوه آلمانى در هفتاد و اندى سال است، حاوى اجزاى سه گانهاى است كه به ترتيب در 1909، 1919 و 1938 ميلادى منتشر شده است. جُرج تامر با همكارى سه تن ديگر اين كتاب را به عربى برگردانده و در سال 2004 ميلادى به چاپ رسانده است.
نولدكه در اين كتاب با روش ادبى ـ تاريخى به مطالعه درباره قرآن پرداخته است. نويسنده دربررسى متن قرآن و نظريه پردازى درباره ترتيب تاريخى پديدارى سورهها و اجزاى قرآن عمدتاً بر دو چيز اعتماد كرده است: اسلوبهاى
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 52
زبانشناختى؛ حوادث تاريخى كه برخى از آيات قرآن بدانها اشاره مىكنند.[8] اين كتاب سه جزء دارد: اصل القرآن، جمع القرآن، تاريخ نص القرآن.
بخش يكم با عنوان اصل القرآن با بحث از نبوت حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) و وحى آغاز مىشود و به مباحثى چون تعيين سور مكى و مدنى و ترتيب آنها نيز مىپردازد. نولدكه سورههاى قرآن را از نظر ترتيب تاريخى به 4 دسته قسمت مىكند: سه دسته مكى و يك دسته مدنى. وى معترف است كه به دليل فقدان ادله قوى تاريخى آنچه را به نام ترتيب نزول سورهها عرضه كرده، ترتيبى تخمينى است.[9] پس از نولدكه پژوهشگران ديگرى نظير ريچارد بل و بلاشر نيز در غرب به بحثهاى مشابهى درباره ترتيب تاريخى سورههاى قرآن پرداختند؛ اما همچنان ترتيب نولدكه در تحقيقات علمى مورد توجه پژوهشگران قرآنى در غرب است.[10]
در بخش دوم، روايات جمع قرآن را بررسى كرده و سپس به بحث از ترتيب زمانى سورهها و موضوعاتى چون بسمله، فواتح سور و تحريف قرآن در برخى مواضع پرداخته و اين بخش را با يك خاتمه درباره كتابهاى سيره، حديث و تفسير به پايان برده است.
مبحث اصلى بخش سوم با عنوان تاريخ نص القرآن ويژگيهاى رسمالخط در مصحف عثمان و مقايسه آن با عبارات و قرائات غير عثمانى است. نظامهاى مختلف در قرائت قرآن و يادى از مشهورترين قاريان از ديگر مباحث اين بخش است. پايانبخش اين فصل و كتاب، نمايش نمونه صفحات مهمترين قرآنهاى خطى است كه تا آن زمان ميان محافل قرآن پژوهى مورد بحث بوده است.
ادوارد سل (1869 ـ 1932 م.) كشيش و خاورشناس انگليسى، كتاب رشد تاريخى قرآن The Historical) (Development of the Quranرا فراهم آورده و منتشر ساخته است. وى تأليفات ديگرى نيز مانند زندگى حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)، دين اسلام و احكام اسلامى دارد. آرتور جفرى توضيح داده است كه اين كتاب متنى ساده و خلاصه شده از كتاب نولدكه است.[11] اين كتاب در سال 1909 ميلادى در مدرس هندوستان به چاپ رسيده است.
گوستاوويل، ديگر خاورشناس آلمانى، ضمن ترجمه قرآن به آلمانى، مقدمهاى با نام «مقدمه تاريخى، انتقادى برقرآن» (Historiche - Kritische Einleitung in den Koran)بر آن نگاشت كه به شكل مستقل نيز به چاپ رسيده است.[12] وى در اين كتاب، درباره جمع قرآن و نظم
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 53
تاريخى سورهها و آيات قرآن سخن گفته و تاريخگذارى سورهها را بر اساس سه معيار ارائه كرده است. (=>ادامه مقاله، تاريخگذارى)
رژى بلاشر، (Rإ gis Blachإ re)(1900 ـ 1973م.) از خاورشناسان فرانسوى است كه در شيوه پژوهش از نولدكه اثر پذيرفته است و مهمترين اثر اوترجمه قرآن همراه با تلاش در راه بازآرايى سورهها (Le Coran traduction selon un essai de reclassemenl des sourates) (3 مجلد، پاريس، 51ـ1947م.) نام دارد كه يك جلد آن مقدمه است و در سال 1959 ميلادى با ويرايش جديد چاپ شده است. اين كتاب به موضوع جمع و تدوين قرآن و اختلاف قرائات، تاريخ متن قرآن و مسائلى مانند اينها پرداخته است. به گفته مونتگمرى وات، بخش «اصلاح يا بهسازى خط» در اين كتاب، ارزش ويژهاى دارد، زيرا دربردارنده نتايج بررسيهاى نسخههاى كهن و موجود قرآنكريم است.[13]
ديدگاههاى بلاشر در زمينه تاريخ قرآن در دو اثر به فارسى ترجمه و منتشر شده است: اثر نخست درآستانه قرآن نام دارد كه مترجم آن محمود راميار است. آنچه راميار به ترجمه آن پرداخته، متن تجديد نظر شده مقدمه ترجمه قرآن است كه بلاشر در سال 1958 ميلادى به چاپ رسانده است.[14] اين كتاب بىهيچ مقدمهاى از مؤلف، 5 بخش دارد.
اثر ديگر وى درآمدى بر قرآن است كه اسدالله مبشرى آن را ترجمه و در سال 1370 شمسى منتشر كرده است. اين كتاب كه ترجمه خلاصهاى از ديدگاههاى بلاشر از نشريه «چه مىدانم» چاپ فرانسه است[15]، داراى ديباچهاى از بلاشر و حاوى 7 فصل است. بلاشر در اين اثر قرآن را جزء مكمل وجود و عنصر زنده هستى دانسته، مىگويد: قرآن كلام الهى است. از نظر فصاحت و بلاغت واجد مرتبهاى است كه از حدّ كلام بشر بالاتر است و كمالى به وجود آورده است كه در لغت بشرى نظير ندارد. قرآن تنها به واسطه محتوا و تعاليم معجزه نيست، بلكه يك شاهكار ادبى نيز هست.[16]
در اينجا بايد به امرى غريب كه از اشتباهات مسلّم بلاشر در ترجمهاش از قرآن است اشاره كنيم؛ او آيات شيطانى ادعايى در افسانه غرانيق را به فرانسه ترجمه كرده و پس از آيه 20 سوره نجم آوردهاست![17]
آلويز اشپرنگر نخستين رسالهاش در زمينه سيره رابه انگليسى و در الله آباد در سال 1851 ميلادى منتشر كرد؛ اما كامل نشد، تا سرانجام جاى آن را يك اثر سه جلدى به آلمانى با عنوان زندگى و آموزه حضرتمحمد(صلى الله عليه وآله)
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 54
(Das leben und die lehre des Mohammad) (برلين، 1861 م.) گرفت. نزديك 36 صفحه از مقدمه جلد سوم، به قرآن اختصاص دارد كه به بحث درباره تفاوت سورههاى مكى و مدنى، جمع و تدوين قرآن پرداخته است.[18]
ويليام موير (1819 ـ 1905 م.) خاورشناس اسكاتلندى كتاب قرآن، ساختار، آموزهها و گواهىاش بر كتب مقدس (The Coran: Its Composition and Teaching ؛ and the Testimony it Etars to the Holy Scriptures)را در سال 1878 ميلادى منتشر ساخت. بخش اول كتاب مشتمل بر تاريخ زندگى حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)، جمع و تأليف قرآن، بيان ترتيب سورهها و تعاليم قرآن است و بخش دوم درباره مطالب عهدين. موير در تحقيق خود پا جاى پاى اشپرنگر گذاشته؛ ولى در تعيين تاريخ نزول سورهها جامعتر و مفصلتر كار كرده است. [19]
هارتوريگ هرشفلد (Hartwig Hirschfeld)پس از تدوين و انتشار چند اثر درباره قرآن، در سال 1902 ميلادى كتاب تحقيقات جديد در زمينه جمع و تدوين و تفسير قرآن(New Researches into Composition and Exegesis of the Quran را در لندن انتشار داد.[20]
كارل بروكلمان (Carl Brockelmann)، (1956 م.) خاورشناس آلمانى، فصل دوم از باب دوم از كتاب الادبالعربى را به تاريخ قرآن اختصاص داده است. او در اين بخش از كتابش به مبحث مربوط به وحى و مكى و مدنى قرآن پرداخته است.[21]
هيوبرتگريم (Hubert Grimme)(1942م.)، خاورشناس آلمانى، در ضمن زندگينامهاى كه براى حضرتمحمد(صلى الله عليه وآله) نوشته در تاريخ جمع و تدوين تعيين تاريخ نزول وحى و زمان نزول سورهها مطالبى آورده است.[22] او درباره پيامبر(صلى الله عليه وآله) دو اثر منتشر كرده است: اولى در دو جلد در سالهاى 1892 و 1895 ميلادى و دومى در سال 1904 ميلادى در آلمان منتشر شده است.[23]
ريچاردبل در سال 1953 ميلادى كتاب مقدمه بر قرآن را منتشر ساخت كه 8 فصل بدين ترتيب دارد: 1. موقعيت تاريخى محمد(صلى الله عليه وآله): مشتمل بر اوضاع شبه جزيره عربستان و جهان در زمان نزول قرآن، آداب و رسوم و اديان موجود در عربستان، وضعيت خواندن و نوشتن در آن سرزمين، زندگانى پيامبر در دوران مكى و مدنى، مفهوم وحى، و صداقت پيامبر در اعلام پيامبرى است.
2. اصل قرآن: دربردارنده ديدگاه مسلمانان مبنى بر الهى بودن محتوا و الفاظ قرآن، جمع و
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 55
تدوين قرآن در زمان خلفا و مصاحف صحابه و اختلاف قرائات است.
3. شكل و تركيب قرآن: شامل مباحثى چون نامهاى قرآن، بخشهاى تشكيل دهنده آن مانند جزء و حزب، ساختار داستانى قرآن، فواتح سور و حروف مقطعه در قرآن است.
4. ساختار و سبك قرآنى: مشتمل بر فواصل آيات، وزن آيات، سجع كاهنان و تأثير پذيرى قرآن از آن، تكرار و تأكيد در قرآن، صنايع ادبى و زبان قرآن است.
5. تدوين سورهها: حاوى مباحثى، چون كوتاهى و بلندى سورهها، تناسب و عدم تناسب بين اجزاى سورهها و موضوع نسخ از ديدگاه مسلمانان است.
6. ترتيب زمانى قرآن: شامل مباحثى در روايات ترتيب جديد بر پايه ديدگاههاى خودش است.
7. مراحل تكامل قرآن. 8. محتويات و مصادر قرآن.[24]
ويلياممونتگمرى وات (William Montgomery Watt) (2006 م.)، خاورشناس اسكاتلندى و از شاگردان برجسته ريچارد بل، مهمترين كارش در زمينه قرآن، بازنگرى و بازنگارى كتاب مقدمه بر قرآن نوشته ريچاردبل است. قبل از اين كار مقالهاى را با عنوان «تاريخ يابى قرآن، بازنگرى و نقد نظريههاى ريچارد بل» در 1957 ميلادى منتشر كرده است. او در بازنگرى كتاب بل، به شيوه شوالى در كتاب تاريخ قرآن نولدكه عمل و تصريح كرده كه هيچگونه پژوهش جديدى را براى اين كار انجام نداده است؛ اما اهميت كار وى آن است كه ديدگاههايش در مورد مسائل مهمى چون صداقت پيامبر اسلام و وحيانى بودن قرآن، با مواضع مسلمانان همدلانهتر از نظريههاى خاورشناسانى چون گولدزيهر، نولد كه، بلاشر و بل است.
اين كتاب مقدمهاى بسيار كوتاه و 11 فصل بدين ترتيب دارد: زمينه تاريخى، تجربه پيامبرى حضرتمحمد(صلى الله عليه وآله)، تاريخ متن قرآن، هيئت ظاهرى قرآن، ويژگيهاى سبك قرآن، تدوين قرآن، تعيين زمان سورههاى قرآن، اسامى و اوصاف پيام وحيانى، آموزههاى قرآن، پژوهشهاى مسلمانان درباره قرآن، قرآن و پژوهشهاى شرقشناسى.
اين كتاب را بهاءالدين خرمشاهى به فارسى برگردانده و در سال 1382 شمسى با عنوان درآمدى بر تاريخ قرآن به چاپ رسانده است.
جان برتون اختصاصاً به يك موضوع از تاريخ قرآن يعنى جمع و تدوين آن مىپردازد. كتاب وى با عنوان جمع و تدوين قرآن (The Collection of the Qur'an)داراى دو بخش و اين 10 فصل است: مقدمه، قرآن و علم اصول فقه، علم نسخ، زمينه پيدايش وجه سوم از نسخ، مصحف، گردآورى ناكامل قرآن، نخستين جمع، جمع
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 56
عثمان، بازنگرى جمعهاى مختلف قرآن، اسناد قرآن، نتايج كلى.[25]
محورهاى مهم و اساسى مورد نظر خاورشناسان در مباحث متعلق به تاريخ قرآن را مىتوان در 5 محور خلاصه كرد: 1. پيدايش متن قرآن و تغييرات آن در زمان پيامبر. 2. تاريخ جمع و تدوين متن قرآن. 3. تاريخگذارى سورهها و گروه آيات موجود در مصحف عثمانى. 4. سير تطور رسمالخط و قرائت متن قرآن. 5. تحريف قرآن.
پيدايش متن قرآن و تغييرات آن در زمان پيامبر:
بيشتر خاورشناسان در پژوهشهاى خود در تاريخ قرآن، به سه محور اهتمام بيشترى داشتهاند: تجربه پيامبرى حضرت محمد و زمينه تاريخى آن، منابع و مصادر قرآن، و تغيير و اصلاح متن قرآن در زمان پيامبر.تئودور نولدكه و شاگردش فريدريش شوالى (Friedrich Schwally) بر خلاف گوستاو ويل، آلويز اشپرنگر و ويليام موير[26]، واقعيت و حقانيت الهام پيامبرانه حضرتمحمد را پذيرفته، او را پيامبرى راستين مىدانستند.[27] از نظر آنها پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) بر اين باور قاطع بود كه خداوند او را برگزيده است تا مردم را به توحيد دعوت كند. [28]
نويسندگان اخير در مجموع معتقدند كه حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)كاملا راستگو بوده و با حسن نيت و ايمان صادق عمل مىكرده است[29]؛ و سرانجام، ويليام وات مونتگمرى با قاطعيت از همه كژانديشيهاى اسلاف خود مىگذرد و مىنويسد: از سال 1953 ميلادى تاكنون مدافع اين نظر هستم كه قرآن فعلِ الهى است كه از طريق شخصيت محمد عرضه شده است.[30]
در مورد دوم يعنى منابع و مصادر قرآن، بيشتر خاورشناسان متأثر از كتاب خاورشناس يهودىِ آلمانى، ابراهام ژايگر، به نام اقتباسات محمد(صلى الله عليه وآله)از يهوديت كه نقطه آغاز در اين موضوع به شمار مىآيد[31] به بحث از اين موضوع پرداختند.
اين دسته از خاورشناسان كوشيدهاند با تمسّك به ادّلهاى همچون سفرهاى پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) به شام يا ملاقات يا مصاحبت او با برخى عالمان يهود و نصارا مانند ورقة بن نوفل و اطلاع يافتن از كتابهاى اهل كتاب[32] به طرح شبهاتى در منابع و مصادر قرآن پرداخته، چنين القا كنند كه پيامبر بخش درخورتوجه از آن را از جاهاى مختلف مانند تورات، تلمود و انجيل، فرهنگ و آداب مردم مكه، آئين صابئان و اشعار
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 57
جاهلى[33] اخذ كرده است؛ يا برآناند كه آن حضرت با اثرپذيرى از اوضاع فرهنگى و مذهبى عصرش خود پديد آورنده متن قرآن بوده است[34]؛ اما مونتگمرى رأى هيچ يك از خاورشناسان را نمىپذيرد و وجود هرگونه مصدرى براى قرآن غير از خداوند را رد مىكند.[35]
در مورد سوم، نيز آنها پديده نسخ در قرآن را نوعى بازنگرى در قرآن براى رفع تناقضات موجود در متن قرآن و ساماندهى مجدد آن دانستهاند.[36]
تاريخ نگارش و تدوين متن قرآن:
از آنجا كه در فرهنگ يهودى ـ مسيحى، كتابهاى مقدس به دو دسته قانونى (Canonicai) و مشكوك (Apocryphal)قسمت شدهاند، خاورشناسان با اين گمان كه قرآن نيز مانند نوشتههاى عهد قديم و عهد جديد از ميان نوشتههاى مشابه ديگرى انتخاب شده است، پرسيدهاند كه قرآن موجود از چه زمانى به صورت كتاب قانونى و معتبر درآمده است.آلفرنز مينگانا (Alphonse Mingana) (1881 ـ 1937م.) مىگويد كه قرآن در زمان عبدالملك بن مروان و به ابتكار حجاج بن يوسف ثقفى جمعآورى شده![37] و همچنين استل ولان (Estelle Welane) (م. 1997م.) با استناد به سه مدرك تاريخى، تدوين متن رسمى قرآن را در دوره حكومت عثمان تأييد مىكند[38]؛ اما جان برتون (John Burton) با بيان اينكه روايات جمع قرآن به دست ابوبكر اعتبار تاريخى ندارد، به اين نظريه مىگرايد كه قرآن در زمان خود پيامبر گردآورى شده است.[39]
تاريخگذارى:
مراد از «تاريخ*گذارى قرآن» تعيين تاريخ نزول سورههاى قرآن با استناد به ادله تاريخى، روايات معتبر و مضامين آيات و سورههاست. برخلاف قرآنپژوهان مسلمان، كه بيشتر در اين زمينه به روايات ابن عباس استناد كردهاند، خاورشناسان، به اين روايات وقعى ننهاده و راهى اجتهادى را با ملاك قرار دادن لحن، آهنگ، سبك و مفاد آيات و سورها در پيش گرفته و بر اين اساس به طبقهبندى سورهها در قالب سه، 4 يا 6 مرحله پرداختهاند.بحث درباره رسم الخط و قرائت قرآن از ديگر
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 58
مباحث مورد علاقه مستشرقان است. بعد از آنكه متن قرآن به عنوان كتاب آسمانى مسلمانان تثبيت شد، مباحثى در درستى و نادرستى برخى از واژهها از يكسو و اختلاف نظرها در چگونگى خواندن بسيارى از واژهها پديد آمد.
تحريف قرآن:
در اين بحث مستشرقان به نتايجى كه از مباحث پيشين گرفتهاند استناد مىكنند كه عمدهترين آنها مربوط به دو بحث جمع قرآن و اختلاف در قرائت قرآن است؛ نيز به گفتار افراد مرتدى چون عبدالله بن سعد بن ابى السرح مبنى بر تبديل واژهها و عبارات قرآن در هنگام نگارش وحى استناد مىجويند.[40]به اعتقاد نولدكه، اولين خاورشناسى كه به موضوع تحريف قرآن پرداخت، سيلوستر دوساسى (Silvestre de Sacy)(1758 ـ 1838 م.) بود كه در آيات 138 ـ 144 آل عمران/3 ترديد كرد[41] و پس از آن گوستاوويل اين ادعا را در موارد ديگر قرآن نيز تكرار ساخت.[42]
گرچه نولدكه در بخشى از كتابش ادعاهاى خاورشناسان و برخى فرقههاى اسلامى مبنى بر تحريف قرآن را رد مىكند، خود نيز در همين كتاب و برخى مقالات ديگرش شبهه تحريف قرآن از نوع نقصان را دامن مىزند.[43] (=> تحريف ناپذيرى قرآن)
تاريخ قرآن نزد مسلمانان:
پيش از طرح موضوع تاريخ قرآن از سوى خاور شناسان، اصطلاح تاريخ قرآن در ميان مسلمانان ـ جز در مواردى مشكوك ـ سابقه نداشته است. شايد مهمترين علت آن اين بوده است كه مسلمانان اصولا در مورد قرآن به عنوان موضوعى نمىنگريستهاند كه تاريخيت آن مورد بحث و گفتو گو باشد، زيرا نزد همه آنان به يقين قرآن كلام خداوند است كه حضرت محمد، آخرين پيامبر خدا براى هدايت مردم آورده و به نحو تواتر كه راهى يقينى است، از هر نسلى از مسلمانان به نسل ديگر از آنان منتقل شده است، با اين حال، در ميان مسلمانان بخشهايى از مباحثى را كه امروزه با عنوان «تاريخ قرآن» شناخته مىشود، به همراه بسيارى از مباحث ديگر تحت عنوان جامعتر «علومقرآن» نامبردار بوده است.اگرچه چگونگى نگرش خاورشناسان به قرآن، آنها را واداشته است پژوهشهايى درباره تاريخ قرآن رقم زنند، امروزه شاهديم كه مسلمانان خودشان بيشتر اين اصطلاح را در حوزه علوم قرآنى به كار مىبرند؛ با اين توضيح كه تاريخ قرآن را مىتوان بر آن دسته از مباحث قرآنى اطلاق كرد كه ماهيتى زمانى دارند و بر اين مبنا، مطالبى چون آغاز نزول قرآن، فترت وحى، ترتيب و تقويم نزول سورهها، اسباب نزول، نگارش، جمع و تدوين،
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 59
رسم الخط قرآن، اختلاف قرائات، عدم تحريف قرآن، آيات مكى و مدنى، ناسخ و منسوخ، نشانهگذارى، تجزيه قرآن به بخشهاى مختلف و تاريخ ترجمه قرآن از مباحث تاريخ قرآن به شمار مىروند.
راميار مىنويسد: در تاريخ قرآن از اين بحث مىشود كه ابناى بشر با كلام خدا چه كردند ... . تاريخقرآن، سرگذشت قرآن است از لحظه نزول يا حتى پيش از آن، تا امروز كه ميان دستان و پيش روى ماست، به هر حال، تاريخ قرآن بخشى از علوم قرآن است.[44]
برخى تاريخ قرآن را اصطلاح جديدى مشتمل بر مجموعهاى از علوم قرآنى مىدانند كه درباره شناختن متن قرآن و سرگذشت آن و وحى و كتابت وحى و جمع و تدوين قرآن و يگانه شدن و رسميت يافتن يك متن در زمان عثمان، تا تصحيح و طبع مصاحف معتبر در قرون جديد است.[45]
برخى محققان نخستين كتاب با عنوان تاريخ القرآن را نوشته ابوالعباس جعفربن احمد المروزى (م.274ق.) دانستهاند.[46] ابن نديم از آن با نام تاريخ آىالقرآن لتأييد كتب السلطان گزارش كرده است.[47] برخى از محققان معاصر گفتهاند كه به استناد پسوند نام اين كتاب نبايد ترديد كرد كه در قسمت اولِ نام، تصحيف و تحريفى رخ داده است، از اينرو اين عنوان را تاريخ قرآن مصطلح نتوان دانست.[48]
ابوحفص على بن عمر قزوينى نيز از كتاب ديگرى با عنوان تاريخ القرآن العزيز نوشته ابوالحسن على بن عيسى بن داوود جراح (م. 334ق.) ياد مىكند.[49] سيدبن طاووس نام اين كتاب را تاريخالقرآن ضبط كرده است[50] و نسخه خطى اين كتاب در كتابخانه آيتالله نجفى مرعشى (قم) موجود است[51]؛ اما به استناد آنچه سيدبن طاووس از متن كتاب نقل كرده است كه مطلب تفسيرى است و با توجه به اينكه ديگران در ميان آثار قرآنى على بن عيسى تنها از كتابى با نام معانى القرآن و تفسيره ياد كردهاند، بعضى معاصران اظهار داشتهاند كه تاريخ القرآن همان معانى القرآن و تفسيره است.[52]
با صرف نظر از اين دو كتاب، پيش از طرح موضوع تاريخ قرآن از سوى خاور شناسان، اصطلاح تاريخ قرآن در ميان مسلمانان سابقه نداشته است. در عين حال، برخى از مباحثى كه امروزه به نام تاريخ قرآن مطرح مىشوند، در
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 60
كتابهاى پيشينيان جزو مباحث علوم قرآن قرار مىگرفته است؛ براى نمونه مىتوان از كتاب البرهان فى علوم القرآن زركشى و كتاب الاتقان فى علوم القرآن جلال الدين سيوطى نام برد.
برخى مفسران نيز در مقدمه تفسيرشان مباحثى چون جمع و تدوين قرآن و توحيد مصاحف، تقسيمات قرآن، قرائات، رسمالخط و عدم تحريف قرآن را به بحث نهادهاند؛ مانند قرطبى در الجامع لاحكام القرآن، آلوسى در روحالمعانى و ابن عاشور در التحرير و التنوير. گاهى نيز از برخى مباحث مانند جمع، تدوين قرآن و قرائات قرآن به صورت مستقل بحث شده است. النشر فى القرائات العشر ابنجزرى در قرائات و كتاب المصاحف سجستانى در جمع و تدوين قرآن و اختلاف مصاحف از اين جملهاند.
كتاب البيان فى تفسير القرآن آيتالله خويى نيز در دو دهه اخير از تأثير گذارترين كتابها، در مباحث جمع قرآن و قرائات بوده است. محمود ابوريه، استاد دانشگاه الازهر مصر، ضمن ارجاع خوانندگان كتابش به مطالعه مبحث جمع و تدوين قرآن در البيان اين كتاب را بىنظير و بهتنهايى براى مطالعه در اين موضوع كافى دانسته است.[53]
از اين همه كه بگذريم پس از خاورشناسان، نخستين كسى كه در جهان اسلام كتابى با عنوان تاريخقرآن نوشت، موسى جار الله تركستانى است كهآن را با نام تاريخ القرآن والمصاحف (در سال 1323ق./1934 م.) منتشر كرد[54]. پس از او ابوعبدالله زنجانى، محمد اسلم جيراجپورى، محمد شرف الدين يالتكايا، محمد عمر دينپورى و محمود راميار كتابهايى با اين نام تأليف كردند.[55] در سالهاى اخير، عنوان تاريخ قرآن، چه به صورت مستقل و چه در ضمن برخى مجموعههاى علوم قرآنى، مورد توجه دانشمندان اسلامى قرار گرفته و آثار درخور توجهى در اين زمينه پديدار آمده است.
ابوعبدالله زنجانى (1309ـ1360ق.) از عالمان شيعى كتاب تاريخ القرآن خود را كه شهرتى جهانى يافت اولين بار در قاهره منتشر كرد و احمد امين مصرى، در مقدمهاى كه در سال 1935 ميلادى بر آن نوشته، از وى و كتابش به بزرگى ياد كرده است.[56] كميته عالى ترجمه دائرةالمعارف اسلام مقالهاى را به معرفى كتاب زنجانى به خوانندگان غربى اختصاص داده و از كتاب و مؤلف آن بسيار تمجيد كرده است.[57]
كتاب زنجانى يك مقدمه و سه باب دارد كه مؤلف در مقدمه به شرح مختصرى از زندگانى پيامبر و اوضاع جهان عصر او پرداخته است.
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 61
سپس در باب اول درباره اين مسائل بحث كرده است: پيدايش خط در حجاز و انتشار آن و خطى كه قرآن بدان نگاشته شد، آغاز نزول وحى، زمان نزول قرآن، قرائت قرآن توسط پيامبر بر اصحاب، كتابت قرآن در هنگام نزول به فرمان پيامبر و نويسندگان آن، آنچه قرآن را در زمان پيامبر بر روى آن مىنوشتند، جمعآورى كنندگان قرآن در زمان پيامبر، تاريخ نزول سور، و ترتيب نزول قرآن در مكه و مدينه.
زنجانى در باب دوم، درباره قرآن در زمان ابوبكر و عمر، در زمان عثمان، ترتيب سورهها در مصحف على(عليه السلام)، ابىبنكعب، ابن مسعود، ابنعباس و مصحف امام صادق(عليه السلام)، ذكر نام قراء و راويان مشهور آنها، اعرابگذارى و اعجام (نقطهگذارى حروف) قرآن گفتوگو كردهاست.
باب سوم كتاب نيز مشتمل بر مباحث ترجمه قرآن به زبانهاى غربى، تاريخ نزول سور قرآن از ديدگاه مستشرقان، و فواتح سور است.
زنجانى در كتاب خود نولدكه را محققى بزرگ خوانده و كتاب تاريخ القرآن او را كتابى با ارزش دانسته، خلاصه بحث او در ترتيب نزول سور قرآن را در كتاب خويش گزارش كرده است.[58]
محمود راميار (م. 1363ش.)، براى اولين بار به زبان فارسى كتابى با عنوان تاريخ قرآن نوشت و آن را در سال 1346 شمسى منتشر كرد. او فارغالتحصيل دانشگاه ادينبورو در بريتانيا است كه دو خاورشناس مشهور ريچارد بل و مونتگمرى وات در آن دانشگاه سالها تدريس كردهاند و هر دو داراى اثر در تاريخ قرآن هستند. راميار در نزديك به دو دهه در تاريخ قرآن خود بازنگرى كرد و آن را باحجمى بيش از دو برابر حجم اوّل در 1362 شمسى انتشار داد. تاريخ قرآن راميار در ميان كتابهاى تاريخ قرآن نوشته دانشمندان مسلمان، جايگاهى ممتاز دارد.
اين كتاب 17 فصل و ملحقاتى چند دارد. سير مباحث در اين كتاب تفاوت زيادى با تاريخ قرآن زنجانى ندارد؛ اما حجم مباحث در آن بسيار مبسوط و گستردهتر است، به علاوه اينكه ترتيب مباحث نيز قدرى متفاوت از كتاب زنجانى است. راميار همچنين مباحث مفصلى درباره وحى و ماهيت و انواع آن و سبب نزول آورده است و در بحث ترجمه قرآن برخلاف زنجانى به مباحث عام ترجمه، و به خصوص ترجمه به زبانهاى غربى پرداخته است.
پس از وى سيد محمد باقر حجتى كتاب پژوهشى در تاريخ قرآنكريم را در سال 1360شمسى منتشر كرد. فصول هجدهگانه اين كتاب بسيار نزديك به تاريخ قرآن راميار است. با اين تفاوت كه حجتى در تاريخ قرآنش به مباحث ترجمه قرآن نپرداخته است؛ اما بحثى مبسوط درباره قرائات و قاريان معروف و راويان آنها در
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 62
كتاب خود جاى داده است؛ همچنين بخش پايانى كتاب را به معرفى نمونههايى از مهمترين نسخههاى خطى قرآنكريم در نقاط مختلف جهان اختصاص داده است.
محمد هادى معرفت در جلد نخست التمهيد بخش مستقلى را با عنوان تاريخ القرآن قرار داده و به مباحث متعارف در اين حوزه پرداخته است. آيت الله معرفت اين بخش از التمهيد را با كمى تلخيص و با اضافاتى قابل توجه در قالبى جديد بازنويسى و با عنوان تاريخقرآن منتشر ساخته است. از ويژگيهاى اين كتاب آن است كه مؤلف محقق آن جايگاه و ديدگاه عالمان اماميه را در مباحث تاريخ قرآن مورد توجه قرار داده است. اين كتاب در مقايسه با ساير كتب تاريخ قرآن از نظم بهتر و جامعترى برخوردار است.
برخى ديگر از كتب تاريخ قرآن كه در سالهاى اخير نگاشته شده، عبارتاند از لمحات من تاريخ القرآن، سيد محمدعلى اشيقر، تاريخ القرآن، عبدالصبور شاهين، تاريخ القرآن، محمد حسين على الصغير، تاريخ القرآن الكريم، محمد سالم محيسن، تاريخ القرآن و غرائب رسمه و حكمه، محمد طاهر بن عبد القادر الكردى، بحوث فى تاريخ القرآن و علومه، سيد ابوالفضل ميرمحمدى. اين كتاب به فارسى نيز برگردان شده است؛ تاريخ و علوم قرآن، على حجتى كرمانى، تاريخالقرآن، ابراهيم الابيارى، تاريخ القرآن و علومه، عدنان زرزور؛ تاريخ القرآن والتفسير، محمود شحاته.
آثار موجود در زمينه تاريخ قرآن به صورت جامع و مانع، حاوى مباحث مربوط به تاريخ قرآن، با تعريفى كه در اينجا از آن ارائه داديم، نيستند، بلكه بيشتر آنها از طرفى برخى از مباحث نظير ماهيت وحى، موارد كاربرد واژه وحى در قرآن يا شرح و تفصيل در مورد حروف مقطعه و مانند آن را كه ماهيتى زمانى ندارند بررسى كردهاند و از سوى ديگر، به بعضى مباحث نظير مسئله عدم تحريف يا نسخ در قرآن، كه زمان در آنها مدخليّت دارد، نپرداختهاند. يادآورى اين نكته لازم است كه اگر نويسندگان مسلمان در كتابهاى تاريخ قرآن گاهى به مباحثى پرداختهاند كه جنبه تاريخى ندارد به اين سبب بوده است كه در كتب مستشرقان شبهاتى در مورد آنها مطرح شده است و آنها خواستهاند پاسخ گويند. به علاوه اينكه طرح مسئله وحى و ماهيت و انواع آن در آغاز كتب تاريخ قرآن نيز تأكيد بر اين است كه برخلاف نظر مستشرقان، قرآن كلام خدا و پديدهاى فرازمانى است. مىتوان صرف نظر از مباحث خاور شناسان، تاريخ قرآن را شاخهاى از علوم قرآن دانست و مباحثى از علوم قرآن را كه تاريخيت در آن مدخليت دارد، تا مىتوان با رعايت ترتيب تاريخى آورد. اين مباحث را در طرح كلى زير مىتوان جاىداد:
1. نزول قرآن (آغاز نزول قرآن، طول دوره نزول، فترت وحى، ترتيب نزول، تقويم نزول).
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 63
2. تثبيت قرآن (حفظ و نگارش). 3. جمع آورى و تدوين قرآن (جمعدر عصر پيامبر، جمع پس از عصر پيامبر، كيفيت تدوين آيات در سورهها، چگونگى جاى گذارى آيات مكى و مدنى و ناسخ و منسوخ در سورهها، كيفيت تدوين سورهها در مصحف). 4. توحيد مصاحف (پيدايش اختلاف در قرائت قرآن، چگونگى يكى شدن مصاحف). 5. سرنوشت مصاحف (مصاحف صحابه، نسخههاى كهن قرآن). 6. خط و رسم الخط (خطقرآن در اولين نگارش، تغيير خط، رسمالخط قرآن). 7. قرائات (منشأ پيدايش قرائتها، مراحل تاريخى شكلگيرى قرائتها، قرائتهاى مشهور و قاريان آنها). 8. اعراب و اعجام. 9. تجزيه و تحزيب. 10. علائم تجويدى (شماره آيات، علائم تجويدى، علائم ديگر). 11. ترجمه (اولين ترجمه، ترجمه به زبانهاى مختلف، انواع ترجمهها). 12. چاپ نوين (اولين چاپ، تفاوتهاى رسم الخطى). 13. سلامت قرآن از تحريف.
منابع
آراء المستشرقين، عمربن ابراهيم رضوان، رياض، دارطيبة، 1413ق؛ الاسلام و شبهات المستشرقين، فؤاد كاظم المقدادى، المجمع العالمى لاهل البيت(عليهم السلام)، 1416ق؛ اضواء على السنة المحمديّه، محمود ابوريّة (م. 1385ق.)، قم، البطحا؛ برخورد آراى مسلمانان و مسيحيان، ويليام مونتگمرى، به كوشش آريا لرستانى، قم، نشر اسلامى، 1373ش؛ البرهان فى علوم القرآن، الزركشى (م. 794ق.)، به كوشش مرعشلى، بيروت، دارالمعرفة، 1415ق؛ تاريخ الادب العربى، كارل بروكلمان، ترجمه عبدالحليم النجار، قم، دارالكتاب الاسلامى؛ تاريخ جمع قرآنكريم، سيد محمد رضا جلالى، نشر نقره، 1365ش؛ تاريخ قرآن، محمود راميار، تهران، اميركبير، 1346ش؛ تاريخ قرآن، ابوعبدالله زنجانى، ترجمه: ابوالقاسم سعاب، كانون خدمات فرهنگى الست؛ تاريخ القرآن، تيودور نولدكه، ترجمه و كوشش: جورج تامر، دارالنشر جورج المز، 2000 م؛ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، خرمشاهى، تهران، دوستان، 1377ش؛ در آستانه قرآن، رژى بلاشر، ترجمه: محمود راميار، تهران، فرهنگ اسلامى، 1376ش؛ درآمدى بر تاريخ قرآن، ريچاردبل، بازنگرى مونتگمرى وات، ترجمه: بهاء الدين خرمشاهى، قم، مركز ترجمه قرآن به زبانهاى خارجى، 1382ش؛ درآمدى بر قرآن، رژى بلاشر، ترجمه: اسدالله مبشرى، تهران، نشر ارغنون، 1372ش؛ رويكرد خاورشناسان به قرآن، تقى صادقى، تهران، فرهنگ گستر، 1379ش؛ سعدالسعود، ابن طاووس (م. 664ق.)، نجف، الحيدرية، 1369ق؛ سير نگارشهاى علوم قرآنى، محمدعلى مهدوى راد، اول، هستى نما، 1384ش؛ الظاهرة الاستشراقيه، ساسى سالم الحاج، مركز دراسات العالم الاسلامى، 1991 م؛ الفهرست، ابن النديم (م. 380ق.)، تهران، مروى، 1393ق؛ القرآن والكتاب الحداد، الحداد، 1408ق؛ كتابنامه بزرگ قرآنكريم، محمد حسن بكائى، تهران، نشر قبله، 1374ش؛ المستشرقون، نجيب العقيقى، سوم، مصر، دارالمعارف، ] بىتا[ ؛ المستشرقون والدراسات القرآنيه، محمد حسين على الصغير، الاعلام الاسلامى، 1413ق؛ معجم المطبوعات العربية والمعربه، يوسف اليان سركيس، مصر، عالم الكتب؛ مناهج المستشرقين، تونس، المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم.Introdudction to the Quran, William Montgomery Watt,
Edinburgh at the University Press.
The Collection of the Quran, John Burton, Cambridge University Press, 1977.
The Muslim World.
"Historisch - Kritische Einleitung in den Koran", Gustar Weil, (Bielefeld and Leipsic, 1844
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 64
and 1878).
Journal of the Manchester Egyptian & Oriental Society ؛
Der Islam. Journal of the American Oriental Sociely.
محمد كاظم شاكرThe Collection of the Quran, John Burton, Cambridge University Press, 1977.
The Muslim World.
"Historisch - Kritische Einleitung in den Koran", Gustar Weil, (Bielefeld and Leipsic, 1844
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 64
and 1878).
Journal of the Manchester Egyptian & Oriental Society ؛
Der Islam. Journal of the American Oriental Sociely.
[1]. Bell's Introdudction to the Quran ؛ Introduction to the Quran.
[2]. The Life of Mahomet, Muhammed ؛ Das Leben und die Lehre des Mohammad.
[3]. The Collection of the Quran.
[4]. ر ك: المستشرقون، ج1، ص194؛ المستشرقون والدراسات القرآنيه، ص27.
[5]. Introduction to the Quran, p. 175.
[6]. Introduction to the Quran, p. 175.
[7]. ر. ك: تاريخ القرآن، صXI .
[8]. تاريخ القرآن، صXI .
[9]. همان، صXVII ، 38.
[10]. همان، صXVIII .
[11]. The Muslim World, vol. 16,pp.327-341, The Quest of the Historical Muhammad.
[12]. "Historisch - Kritische Einleitung in den Koran".
[13]. Introduction to the Quran,p.177.
[14]. ر.ك: در آستانه قرآن، ص4.
[15]. درآمدى بر قرآن، ص13.
[16]. همان، ص15.
[17]. ر.ك: تاريخ جمع قرآنكريم، ص47.
[18]. Introduction to the Quran , p.174.
[19]. Introduction to the Quran , p.174.
[20]. Ibdi,p.176.
[21]. تاريخ الادب العربى، ج1، ص137 ـ 140.
[22]. Introduction to the Quran ,p 176.
[23]. The Muslim World, vol.16. pp. 327- 341, The Quest of the Historical Muhmmad.
[24]. ر.ك: رويكرد خاور شناسان به قرآن، ص120ـ 124.
[25]. ر.ك: آراء المستشرقين، ج1، ص129ـ137.
[26]. ر. ك: تاريخ القرآن، ص23؛The Quest of the Historical Muhmmad, p.17
[27] ـ 4. تاريخ القرآن، ص XVII .
[28]. Introduction to the Quran , p.174.
[29]. Introduction to the Quran , p.18.
[30]. برخورد آراى مسلمانان و مسيحيان، ص46ـ 47.
[31]. تاريخ القرآن، ص7.
[32]. ر. ك: القرآن و الكتاب، ص192ـ 193؛ آراء المستشرقين، ج1، ص10؛ مناهج المستشرقين، ج1، ص31ـ 38.
[33]. ر . ك: مناهج المستشرقين، ج1، ص33 ـ 34؛ الاسلام و شبهات المستشرقين، ص142ـ 148.
[34]. ر.ك: المستشرقون و الدراسات القرآنيه، ص33ـ 34؛ مناهج المستشرقين، ج1، ص31؛ تاريخ القرآن، صXVII ، 11.
[35]. درآمدى بر تاريخ قرآن، ص45 ـ 47.
[36]. ر.ك: الظاهرة الاستشراقيه، ج1، ص445ـ 453.
[37]. Journal of the Manchester Egyption & Oriental Society (1915-16), P.25-47؛ The Transmission of the Kuran" ؛ Der Jslam, P.7-15 ؛The Collection of the Quran".
[38]. Journal of the American .society (118.i). 1998, p.2, Forgotten Witness: Evidence for the Early Codifioation of the Quran.
[39]. The Collection of the Quran, pp. 105 -240 ؛ Journal of the American Oriental Sociely (100. ii), 1980, p. 137 ؛ Review of Quranic Studies, John Wansbrough.
[40]. ر.ك: مناهج المستشرقين، ج1، ص46ـ50.
[41]. تاريخ القرآن، ص311.
[42]. همان، ص311 ـ 319.
[43]. ر.ك: المستشرقون و الدراسات القرآنيه، ص30.
[44]. ر. ك: تاريخ قرآن، راميار، ص10.
[45]. دانشنامه قرآن، ج1، ص458.
[46]. البرهان فى علوم القرآن، ج1، ص326؛ كتاب نامه بزرگ قرآنكريم، ج4، ص1201.
[47]. الفهرست، ص167.
[48]. سير نگارشهاى علوم قرآنى، ص229.
[49]. ر.ك: كتاب نامه بزرگ قرآنكريم، ج4، ص1204.
[50]. سعد السعود، ص23.
[51]. كتاب نامه بزرگ قرآنكريم، ج4، ص1204.
[52]. ر. ك: سير نگارشهاى علوم قرآنى، ص231.
[53]. اضواء على السنة المحمديّه، ص248ـ 249.
[54]. معجم المطبوعات العربيه، ج1، ص670؛ البرهان فى علوم القرآن، ج1، ص326.
[55]. كتاب نامه بزرگ قرآنكريم، ج4، ص1201ـ 1205.
[56]. ر.ك: تاريخ قرآن، زنجانى، صز، ح، ط.
[57]. همان، صهـ، و.
[58]. تاريخ قرآن، زنجانى، ص183 ـ 186.